ایـن روزهـا،
بـا تـو،
بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،
حـرف دارم...
امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،
دلـم تـنـگ اسـت،
فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو...
دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم...
خـسـتـه ام،
کـمـی هـم بـیـشـتـر... فـراتـر از تـصـورت...
سـخـت اسـت بـرایـم تـوصـیـفـش...
تـا بـه حـال نـمـیـدانـم،
دیـده ای درمـانـدگـی و بـی قـراری هـای من را یـا نـه...؟
بـغـض فـرو خـورده در گـلـویـم
بـهـانـه گـیـری هـای دل بـی قـرارم
و یـا...غـم نـهـفـتـه در نـگـاهـم،...
کـه بـه خـدا قـسـم،
هـیـچ یـک از ایـن هـا، دیـدن نـدارد...